گلدونه خونه ماگلدونه خونه ما، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

مــــــــــــادرانـــــــــــــــــــه

اولین پیتزای بیرون

 شکر خدا بالاخره دخترکم به یکسالگی رسید و الان همه ی غذاها براش مجاز شدند و ما هم دیشب در یه حرکتی که اولش یکم اعصاب خوردی داشت بعد خوش گذرونی برای اولین بار دخملی رو بردیم پیتزا پیتزا . دخترم شاد بود البته یکم غریبی می کرد ولی اون که به زور دو لقمه غذا دهنش می ذاشتیم دیشب ماشالله خوب خورد.. سالاد ماکارونی و گوجه و پیتزا که وقتی پیتزا رو دید بقیه رو ول کرد و با دستاش نشون می داد که بهش پیتزا بدیم البته داغ بود و با وجود کم طاقتی دختری مجبور شدم چند تکه ای بهش بدم اونم همش می گفت بوووووووو و ما می خندیدم ولی در همان حال هم باز هم می خواست. در آخر هم شبانه توی کوچه همان جا قدم زدیم و دخملی با صدای بلند حرف می زد و می دوید و شاد بود... ت...
30 فروردين 1393

تولد و سال نو

15 اسفند ماه سالروز تولد یکسالگیت بود و ما را برآن داشت تا مراسمی برایت تدارک ببینیم و این تولد همزمان شد با جشن دندانهای کوچکت. مراسم بسیار خوب و در وسع اندک ما با خوشی تمام شد البته خستگی های خاص خودش را داشت که آن هم شیرین بود. در 27 امین روز اسفند سرانجام واکسن یک سالگی را زدیم و در چهارشنبه سوری آخر سال به صرف ماهی مهمان خانه مادر بودیم. در روزهای آخر سال پدرت سرانجام از کارهای خسته کننده اش فارغ شد و ما توانستیم خریدهای عید را انجام بدیم البته هول هولکی که زیاد راضی نبودم. و سرانجام سال 1393 سال اسب تو فرشته کوچک در کنار هفت سین نشستی البته چه نشستنی همش درحال دست زدن به وسایل هفت سین بودی که مجبور شدیم زود سفره هفت سین را برداری...
17 فروردين 1393
1